هیچ شنیدهای که مرغی اسیر، قفس را هم بر دارد و با خود ببرد؟
- ۱۹ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۴۸
با بهاران روزی نو میرسد و ما همچنان چشم به راه روزگاری نو.اکنون که جهان وجهانیان مردهاند،آیا وقت آن نرسیده است که مسیحای موعود سررسد؟ ویحی الارض بعدموتها...
مقاله ی "بشر در انتظار فردایی دیگر" از کتاب «فردایی دیگر» سید شهیدان اهل قلم؛ اونقدر برام جذاب بود که اول صبحی بیام و این پست رو بذارم.
این مقاله نقد شهید آوینی به کتاب «دنیای قشنگ نو» اثر آدوس هاکسلی هست.رمانی جذاب در نقد مدرنیته و نقدی گیرا از اعجوبه ی فرهنگ انقلاب سید مرتضی آوینی بر این کتاب.علاوه بر نقد دنیای قشنگ نو با توجه به قرابتی که این رمان با رمان 1984 اثر جرج اورول داره به این کتاب هم اشاراتی شده.
هر دو رمان ی جورایی نقد اتوپیاها محسوب میشن و شدیدا به کسایی که بحث اتوپیای شهید آوینی در سلسله مقالات کتاب توسعه و مبانی تمدن غرب رو دنبال کردن توصیه میکنم که هم این نقد و هم هر دو رمان دنیای قشنگ نو و 1984 رو از دست ندن.
عجب از ما، واماندگان زمین گیر که در جستجوی شهدا به قبرستان ها می رویم؛ مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد و اگر چنین است از ما مرده تر کیست؟
ای شقایق های آتش گرفته، دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد، آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید ؟
زندگی به خون وابسته است و پیکر تاریخ بی خون خدا مرده ای بیش نیست و سر مبارک امام شهید بر فراز نی رمزی است میان خدا و عشاق ؛ یعنی که این است بهای دینداری
هنر آن است که بمیری، پیش از آنکه بمیراندت، مبدأ و منشأ حیات آنان اند که چنین مرده اند.